باد وزنده؛ به پاخیز


قالی سلیمان
به معبر باد
نشسته
بر سنگ فرش گمان،
به ظِنّ خود
بارور می شود از کهن افسانه ی پرواز!
کرشمه ی بید
مجنونم می کند از انتظار نافرجام!
باد وزنده؛
به پا خیز
که از آن تحجّر
از این تمدّن
بیزاریش بیش نمانده
که عقاب تنهایی
سایه سار حضرت دلتنگیست
باد وزنده؛
به پا خیز
که کهن افسانه
باور بارور شدن دارد...

هیچ نظری موجود نیست: