"اینچنین می گذرد روز و روزگار"

عقربه می چرخد
ثانیه می گذرد
ماه می آید
خورشید طلوع می کند
کتاب تاریخ ورق می خورد
و دستهای ما همچنان سرخ
کو آستین مریمی؟
دم روح القدس؟
جیب عیسی؟
گَلَستم از بی وفایی روزگاری
که دستهای سرخ را تکرار می کند
ابراهیم می خواهم
تا آتشفشان دلم را 
گلستان کند