واسه رفتن٬ خیلی دیره

- من می‌گم نره، تو می‌گی بدوش. بدون پول، نصفه شبی راه بیوفتم تو کوچه ها واسه یه بس تریاک.
- زری، من دارم می‌میرم. جونه مادرت یه فکری بکن. برو زنگ بزن به صادق، بگو لَشِشو بیاره اینجا.
بابا این وقت شب، تو این خراب شده، تلفن کجا بود. باجه سر خیابون هم گوشی نداره.
 زری، من اگه بمیرم تنها می‌شیآ.
 به درک. یه عمر با خفت زندگی کردم، بعدش هم همینجور.
 برو در خونه سِد محمود، بگو جعفر خماره، حالش بده، داره می‌میره، یه بس ازش قرض بگیر، بگو فردا پسش می‌دیم.
 اِ!! فردا از کجات می‌خوای در بیاری که پسش بدی؟ من از سِد محمود بدم می‌آد. چندشیه. اون دفه یادت نیس، چه بلایی سرم آورد، مردیکه چروک.
 زری بخاطر من برو. اگه چیزی گفت، برو خودت نیار. اصلاً...
چیه؟ می‌خوای بخاطر خماری آقا، برم به یه پیر مرد نود ساله لبه گوری بدم. آدم قحطه آخه؟ ولم کن. اینقدم تو گوشه من روضه خماریتو نخون. از روز اول باید فکر اینجاشو می‌کردی.
 پدر سگ یادت رفته از کجا کشیدمت بیرون.
می‌خواستی نکشی. تازه تو که ضرر نکردی. یادم نرفته هر شب ده پونزده تا حرومزاده رو جمع می‌کردی که من تیغشون بزنم. زری برقص، زری چایی بیار، زری ذغال بگیر. زری بمال، زری بده. بدبخت، تا اینجا هم که رسیدی از صدقه سری منه. از گور بابات که نیاوردی. من باز یه بابا داشتم که حالا بشم پدر سگ، تو چی؟
 اصلاً هر چی تو بگی، من آشغالم، حرومزاده‌ام، کثافت‌ام، بی‌رگ و ریشه‌ام، ...ام، ...ام. زری استخونام داره می‌ترکه.
 آخ جعفر؛ اگه بدونی چقدر منتظر این لحظه بودم. وقتی نَنَم مُرد، فقط نُه سالم بود. اون موقع‌ها باید هر شب واسه عروسیه بابام، جا پهن می‌کردم. بابام هر شب دوماد می‌شد. منم حجله دارش بودم. رنگو وارنگ خانم می‌اومد خونمون. بعد هم تا استخون ترکوندم و به خونریزی ماهانه افتادم، شدم عروس بابام. شدم زن خونه، اما بازم حجله دارش بودم. وقتی بابام بدبخت شد و همه چیزمونو از دست دادیم، خونمون شد شهرنو. دیوس واسه یه بس زهره ماری، منو پیش کش می‌کرد. اون موقع ها 17 سالم بود. تو که اومدی، دیدی کارو کاسبیه بابام بد نیست، اموراتش می‌گذره، منو ازش گرفتی. راستی جعفر، چقدر پول بالام دادی؟ فکر کردم از اون جهنم نجات پیدا می‌کنم، اما نه، کور خونده بودم. از چاله تو چاه افتادم. شد قوز بالا قوز. حالا که حرف شد، بذار اعتراف کنم، یه وقتهایی که بابام خمار بود، می‌رفتم پیشش تا حق اولادی رو ادا کنم. یه وقتهایی هم که نشئه بود، باهاش می‌خوابیدم. اما نمی‌خواست تو بفهمی. راستی چرا ازت حساب می‌برد؟ روزای آخر جون کندنش، هی می‌گفت جعفر مرد بدی نیست! چرا؟ مگه تو براش چیکار کرده بودی؟
 بسه. تو امشب دیوونه شدی. بابات گُه خورد با جدوآبائش.
 آره. بابام از این گُه‌ها زیاد می‌خورد. بیچاره ننم. خیلی مظلوم بود. تا وقتی که زنده بود، ایمونشو نفروخت. بابام از اونم حساب می‌برد.
 گور به گور بشن جفتشون که تو رو پس انداختن.
 من می‌خوام بخوابم. سعی کن خفه شی.
زری پاشو برو پیشه سِد محمود، وگرنه خودم می‌رم می‌آرمش اینجاها.
 خفه می‌شی یا خودم خفت کنم؟
 زری به پات می‌افتم. گُه خوردم. غلط کردم. ارواح خاک ننه خدا بیامورزت یه کاری واسم بکن.
 اون وقت تو واسم چه کار می‌کنی؟
 هر کاری که بخوای. قسم می‌خورم، هر کاری که بگی بکنم.
 باشه. من می‌رم، اما نه پیش سِد محمود. هر چند واسه رفتن، دیگه خیلی دیره. هر چند...
کجا می‌ری؟ کی بر می‌گردی؟
 نمی‌دونم. اما اگه ناراحتی نرم.
 نه... باشه. هر کاری می‌خوای، بکن. برو... فقط زود برگرد، من دیگه تحمل ندارم

هیچ نظری موجود نیست: