مرغ عشق

اولین بار که مست شدم یادت هست؟ آنروز٬ دو بال کوچک مرغ عشق خانه تان را به من پیش کش کردی تا پر بگشایم به شاه راه عالم مستی. من اوج گرفتم در افق و مرغ عشق به تماشا نشست در قفس٬ پر گشودن مرا چونان مادری دلواپس. من خود به چشم دیدم که مرغ عشق اشک میریخت در قفس٬ تو می می ریختی در ساغر و من اوج میگرفتم در آسمان خیال. هر جام٬ مرا از تو دورتر میکرد٬ مرغ عشق را دل نگران تر و تو را مغرور تر. آن دو بال کوچک مرغ عشق٬ مرا تا بینهایت برد و تو٬ تنها ماندی٬ تنها با جام تهی مانده از عشق...

هیچ نظری موجود نیست: