Wild Tulip

يادى و خاطره اى

›
هر انسانى به تنهائى كودكِ گم كرده مادرى است سرگردان در كوچه‌هاى ظلمات. در لايه‌هائى از اجتماع كه هنوز انسان‌ها به غرايز تلطيف شده دست پيدا...
۲ نظر:

›
برادری کنید و بگویید به چه گناهی مرا از قرن آرام چهارم هجری، به قرن پُر از تنش بیستم میلادی تبعید کرده ایید؟ به چه گناهی؟ آیا کسی...
۱ نظر:

اين تقدير نبود؛ اين يك انجماد ارادي بود...

›
چنينم من، معلق در اواسط واژه و معنا، فاصله‌ي آب و سراب، تشنه لب؛ جام شوكران به دست، چنين كه تنهايم من، تو را نشاني نيست ! خيره به مردار خاكي...
۹ نظر:

هی آقا:

›
تازه شده‌ام به سرزميني كه بودنت در آن طول و عرض ندارد، حجم ندارد؛ تا غرق غلظت آن شوي، به عمق روي و جان دهی و من پا بگيرم و عيان شوم در نظ...
۲۴ نظر:

›
"سرطان زمان به جانم افتاده..." درست همين جا، بر مچ دست چپ، تپش نبضم از حركت بازمانده، شايد از اين روست كه زمان را گم كرده‌ام؛ پ...

بگذار آتش این اجاق، خاکستر خود را فراموش کند...

›
لوطی هم؛ لوطی‌های گذر صالح دشنه از رو می‌بستند                          شرافتشان را با گنج قارون معامله نمی‌کردند ذکرشان چاکری مردم و خیر...

والله كه شهر بي‌تو مرا حبس مي‌شود

›
بنماي رخ كه باغ و گلستانم آرزوست بگشاي لب كه قند فراوانم آرزوست اي آفتاب حسن، برون آ دمي ز ابر كان چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنيدم از هو...
›
صفحهٔ اصلی
مشاهده نسخه وب

درباره من

عکس من
wild Tulip
آورده ی بی گاه باران های شمالی منم. رفته ی از هوش هر گریه در این هوا، از خوی و موی و روی تو... حالی؛ حالی به حالی منم.
مشاهده نمایه کامل من
با پشتیبانی Blogger.